جدول جو
جدول جو

معنی هاشم خان - جستجوی لغت در جدول جو

هاشم خان(شِ)
پسر میرزا یدالله اصفهانی، قونسول ایران در مسکو. مغنی نیکلا امپراطور روس. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(شِ)
تیره ای از ایل جلیلوند که در اطراف قزوین سکونت دارند. (جغرافیای سیاسی کیهان ص 368)
لغت نامه دهخدا
(شِ)
میرزا هاشمخان، از رجال سیاسی و اداری و دانشمندان ایران در دورۀ قاجاریه است. وی استاد علوم سیاسی در دارالفنون مدتهاکفیل ادارۀ روس در وزارت امور خارجه بود. میرزا هاشمخان کتابی در جغرافیای عمومی عالم برای دانشجویان سه کلاس اول مدرسه سیاسی تألیف کرد که از منابع و مآخذ فرانسه و غیره ترجمه شده و مشتمل بر جغرافیای طبیعی، سیاسی، ثروتی و احصائی تمام ممالک جهان است. این کتاب تاکنون به چاپ نرسیده و یک نسخه خطی از آن به خط یکی از شاگردان مدرسه سیاسی به نام علی بن الحسین الاّذربایجانی که در سال 1333 آن را نوشته است، در کتاب خانه مرحوم علامۀ دهخدا وجود دارد. این نسخه به خط نسخ خوانا در 737 صفحه نوشته و کاتب در روی جلد آن نوشته است: ’هذا جزوۀ جغرافیای عمومی عالم ترجمه و تألیف جناب مستطاب اجل آقای آقا مرحوم میرزا هاشمخان کفیل ادارۀ روس وزارت جلیلۀ امور خارجه و معلم مدرسه علوم سیاسی که از برای محصلین سه کلاس اول مدرسه مذکور از کتب فرانسه و غیره جمع و تدوین نموده اند. این کتاب به علاوۀ مقدمه، شامل شرح مفصل طبیعی و سیاسی و ثروتی و احصائی تمام ممالک عالم است’. و در پایان کتاب راجع به تاریخ تحریر آن نوشته شده: ’دریوم چهارم شهر شوال المکرم 1333 هجری ختم گردید’
خوافی. یا هاشم علیخان. از نویسندگان ایران است که در قرن 11 هجری در هند میزیسته. وی تاریخی به نام ’منتخب اللباب’ به فارسی تألیف کرده است. (سبک شناسی بهار ج 3 ص 258 و 298)
لغت نامه دهخدا
(سِ خَ)
دهی است از دهستان میلانلو بخش شیروان شهرستان قوچان. در 58هزارگزی جنوب باختری شیروان و 2هزارگزی جنوب مالرو عمومی امیران به روزمان. در جلگه واقع و هوای آن معتدل است. 142 تن سکنه دارد. آب آن از قنات و محصولات آن غلات، پنبه، توتون و تریاک و شغل اهالی زراعت و مالداری و قالیچه بافی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
فرزند ارشد مهدی خان که جانشین وی شد و مهدی خان از طرف کریمخان زند عنوان خانی و حکومت تنکابن را گرفت و بعدها یکی از طرفداران آغا محمدخان شد، (سفرنامۀ مازندران و استرآباد بخش انگلیسی ص 22)
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ هََ)
قصبه ای است جزء دهستان رامند بخش بوئین شهرستان قزوین، واقع در24 هزارگزی باختر بوئین و 18هزارگزی راه عمومی. این ده در جلگه واقع و معتدل است. سکنۀ آن 1933 تن است. آب آن از قنات و زه آب خررود و محصول آن غلات، چغندرقند، بادام و شغل اهالی زراعت و گلیم و جاجیم بافی است. این ده دارای چهار پنج آب انبار عمومی و بزرگ است، و اغلب خانه ها آب انبار دارد. راه مالرو دارد و ماشین میتوان برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
نوعی پرنده
فرهنگ گویش مازندرانی
خوش خوان، خوش آواز، خوش صدا
فرهنگ گویش مازندرانی